کـاش به خودمان قــول بدهیــم
وقتی عاشق شویــم که آماده ایم
نــه وقتی کــه تنهــائیـم
تنهایى راه رفتن سخت نیست … !
ولى وقتى ما این همه راهو با هم رفتیم
تنهایى برگشتن خیلى سخته …
از تنهایی بمیـــر
ولــی زاپاس عشق کسی نشــو . . .
حوالیِ خاکستری رویاهایم نخواب
رنگ می گیرد تنهایی ات!
خسته از تمام جهان به خـــــــانه برمی گردی
در را که باز می کنی
چراغ را که خودت روشن می کنی
یعنی تـنـهــــــــــایی…
ایـــــنـجــا همــه تــــــنهـان !
امّـــا خــــیـلــیـا هــــنـوز گــَـرمـَن !
مـــتـوجـّـه نــــشـدن !
تــــنهـایـــی ام فــــقـط ادّعــــا دارد !
بــا ایــن هـمه بـــزرگـی اش ..
جــــای خــــالــی ات را پـــــر نــــمی کـــــــنــــد !
دکتر پای نسخه ام بنویس ممنوع ملاقات
بگذار تنهاییم دلیل پزشکی داشته باشد . . .
تنهایی آدم ها به عمق دریاست
ولی پر کردنش با یک لیوان محبت کافیه . . .
ایستـاده و لبخــــند زنـــان !
پـایـش را رویِ گلـویـــم فـشار میـدهـد ..
تنــــهـایـی !
وقتی که تنهام ، بالاتر و بهتر میتونم پرواز کنم
چون نه نگران جا موندنم و نه نگران جا گذاشتن …
تنهایی فقط تنبیهی است برای روزهای دوست داشتن او !
تنهایی ترانه ای ست
که گنجشگها می خوانند
جیک جیک جیک
و کلاغها می خوانند
قار قار قار
آدمها را نمی دانم …
فلسفه ی تنهایی را هرچقدر هم خوب ببافند
بی قواره بر تن آدم زار می زند …
تنها که باشی
نه دلت دستمالی میشود
و نه خیالت انحصاری . . .
میخواهم همه بدانند این آدم ها که به خیال خود با من اند
خود مفهوم تنهایی من هستند !
گاهی آدمهای تنها خیلی خوش شانس هستند
چون کسی رو ندارن که از دست بدن !
دلم بایگانی رؤیاهای شکسته ای ست
که در حسرتت خاک می خورند
چه اشتباه مهیبی !
آنجا که سرنوشت عشق را به دلم پیوست کرد
و مرا در پوشۀ تنهائی گذاشت !
خــواب هـایِ تـو
هـر شـب از سـرِ کـابـوسِ تـنــهـایـی مـیـپـرنـد
مـیـنـشـیـنـند رویِ پـلـکــــ هـایـم تـعـبیـر مـیشـونـد …!
درست مثل یک جزیره
از همه طرف به تنهایی محدودم
و چشم به راه یک کاشف!
ای تنهاترین تنهای شبهای تنهایی من
تو تنها کسی بودی که تنهایی هایم را تنها به تو گفتم !
آه ای خدای من چه شبها که تن ها
تنها آرامیدند و در تنهایی فریاد دوستت دارم سر دادند …
وقتی عاشقانه هایت بوی رفتن می داد
این روزهای تنهایی دور از انتظار نبود
می دانی که من جز با تو
با هر کس که باشم باز تنهایم…؟
او رفت و من در حسرت نگاهی پر راز ماندم ماندم تا بیاید و پاسخ دهد چرا ؟
چرا تنهایم گذاشت و در حسرت پرسیدن این سوال هم ماندم !
تنهایی که طولانی میشه معیار دوست داشتن آدمها هم عوض میشه
یهو میبینی اون آدم گلدون شمعدونی گوشه اتاقشو با کل دنیا هم عوض نمی کنه …
به سراغ من اگر می آیی ، تند و آهسته چه فرقی دارد ؟
تو به هر جور دلت خواست بیا !
مثل سهراب دگر جنس تنهایی من چینی نیست که ترک بردارد
مثل آهن شده در تنهایی چینی نازک تنهایی من …